به گزارش مشرق ، فقیه برجسته و فیلسوف بزرگ اسلامی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در دیدار با اعضا، شورای مرکزی و اجرایی حزب موتلفه سخنان مهمی را درباره تبارشناسی فکری مکتب ایرانی» و بی کفایتی های نظری و عملی در تاریخ معاصر ایران ایراد کردند که به نقل از «هفته نامه «شما» متن کامل این بیانات تقدیم می شود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
بنده دو نکته، یکی مربوط به رفتگان و یکی مربوط به ماها که بازماندهایم عرض میکنم تا روشن بشود پیام شهدا و آرزوی ما چیست؟ با بیان این دو نکته میتوانیم تشخیص بدهیم که چقدر حق شهادت و شهدا را ادا کردهایم.
در زیر این آسمان یک حرف تازه است و آن حرف تازه را انبیا میگویند که انسان با مرگ روبهروست و مرگ هم با انسان روبهروست. این تردیدناپذیر است و حرفی که انبیا میزنند این است که انسان مرگ را میمیراند و این حرف تازه است، یعنی هیچکس غیر از انبیا این حرف را نزدهاند.
همه خیال میکنند انسان میمیرد و میپوسد، اما اینها گفتهاند انسان مرگ را میمیراند، مچاله میکند، خفه میکند و زنده است. این حرفِ که بود، غیر از قرآن و غیر از انبیا؟ قرآن نگفته است که: «کل نفس یذوقه الموت»، هر کس را مرگ میچشد؛ فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»(1)، هرکس مرگ را میچشد. اگر یک لیوان شربت، یک لیوان آب حضور شما آوردند و شما میل کردید و چشیدید، آن آب شما را عزل کرد یا شما آن را عزل کردید؟ انسان مرگ را میمیراند. مرگ با انسان از بین میبرد.
بعدها سرایندههای ما گفتند: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی»(2).چرا همین ایرانی قبلاً این حرف را نزده بود؟ شما چنین حرفی را در یک ایرانی اصلاً نمیبینید. این حرف را در پیروان قرآن و عترت میبینید. بعدها گفتند: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی/ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ/ من از او عمری ستانم جاودان/ او ز من دلقی بگیرد رنگ رنگ»(3) اگر یک طیرانی با دیگری درافتد و خراشی در بدنش ایجاد کند و او را از پا درآورد و بکشد، او پیروز است. فرمود که انسان مرگ را میکشد و برای ابد زنده میشود و مرگ است که میمیرد. بعد از مرگ خبری از مرگ نیست. یعنی در برزخ مرگ نیست، در قیامت مرگ نیست، در بهشت مرگ نیست. انسان هست که هست. این حرف تازه است. این حرف را غیر از قرآن و عترت نگفتهاند. پس ماییم و ابدیت ما. اگر بخواهیم ذرهای فریب بدهیم، خودمان را فریب دادهایم؛ اگر بخواهیم ذرهای دیگری را آسیب برسانیم، به خودمان آسیب رساندهایم؛ ماییم و ابدیت.
بر اساس این مقدمه که انسان مرگ را میمیراند، نه اینکه مرگ انسان را بمیراند، ما با مردن از پوست به در میآییم، نه با مرگ بپوسیم. بعدها گفتهاند: «مرغ باغ ملکوتم/ نیم از عالم خاک»(4) چرا قبلاً این حرفها را نزده بودند؟ اگر بدن قفسی است که چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم، این را بعدها گفتهاند، نه قبل. مشرق بروید، مغرب بروید، این مکتب الهی و این حرف را انبیا آوردهاند.
آنهایی که میبینید در شرق ما دست به آدمکشی زدند یا در غرب ما دست به آدمکشی زدند یا در جنوب ما به شیوخ بیعقلِ خلیجفارس وجب به وجب کشور دادند و وجب به وجب ساختمان ساختند، آنها خیال میکنند مردن پوسیدن است. لذا هر روز با کسی میسازند، اما وقتی روشن شد که مرگ از پوست به درآوردن است و انسان است که مرگ را میمیراند، از هیچی هراس ندارند. از مرگ بدتر کیست؟ هیچی.
اگر دین آمده و گفته که شما مرگ را میمیرانید، پس چرا میترسید؟ «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»(5) شهدای عزیز مؤتلفه از همینها هستند، چون از هیچی نترسیدند. آیا معاذالله اینها خیال میکردند که نابود میشوند؟ یا اینها در مکتب قرآن و اهلبیت آموختند که زندهاند؟ اینها رفتند که بمیرند یا رفتند که زنده باشند؟
آن روزها، یعنی تا اول شهریور 34 ما در تهران درس میخواندیم. یک وقتی در مدرسه مروی گفتند که دارند مجاهدان (نواب صفوی و واحدی و...) را در شمسالعماره ـکه بخشی از دادگستری آنجا بودـ محاکمه میکنند. اتاق سادهای هم بود. من که به محکمه محاکمه مرحوم واحدی رفتم، دیدم این شیران جلو نشستهاند. مأموران رژیم دارند اینها را محاکمه میکنند. شاید بعضی از عزیزان مؤتلفه همان وقت آنجا بودند. اینها را دارند برای اعدام محاکمه میکنند. اینها این جور نشستهاند انگار خبری نیست. اینها کیاند؟ چیاند؟ چه خواندهاند؟ چه کسی به اینها گفته؟ اینها مرگ را چه دیدهاند؟ شما بگویید مار، بگویید عقرب، هیچکدام بدتر از مرگ نیستند، چون آنها نیش میزنند و انسان از آنها میترسد که مبادا بمیرد. ما از مرگ بدتر چه داریم؟ دین آمده و گفته شما مرگ را میمیرانید.
اینکه در خاکریز اول، خاکریز دوم و تمام شبهای عملیات یاحسین، یاحسین و یاحسین... میگوید سخن از مرز پرگوهر نبود، البته مرز پرگوهر کشور ماست و باید دفاع کنیم تا مرز شهادت، اما این حساب غیر از آن حساب است. در هیچ شب عملیات، چه خاکریز اول و چه خاکریز دوم سرود مرز پرگوهر نبود. یاحسین! یاحسین! کربلا! کربلا! بود. ما از مرز پرگوهر کشورمان دفاع میکنیم تا مرز شهادت. ما باید مرزها را کاملاً مشخص کنیم. ما که جنگ جهانی اول را درک نکردیم، اما جنگ جهانی دوم را در کودکی درک کردیم و به اسارت بیگانگان درآمدیم، کودتای ننگین 28 مرداد را درک کردیم که به اسارت بیگانگان درآمدیم. در جنگ جهانی اول به ما گفتند فلان کار را بکنید، همین مکتب ایرانی گفت چشم و دست را برد بالا.
در کودتای ننگین 28 مرداد سن ما از بیست گذشته بود. در 28 مرداد 1332 هجری شمسی، بر اثر افتراق ناروایی که بین همین انقلابیون و آیتالله کاشانی و مصدق افتاد، متأسفانه آن کودتا حاصل شد. شعار رسمی مردم در آن روز مرگ بر شاه بود. شما که اهل تهرانید باید بدانید در جنوب تهران در مولوی میدانی به نام میدان شاه، نزدیک مسجد وجود داشت که الان شده میدان قیام.
28 مرداد هم گلابیهای نطنز به بازار میآید. یک طَبَقدار، دستفروش و میوهفروش بیچاره صبح به میدان رفته بود و این گلابیها را خریده بود و روی طَبَقش میچید و داد میزد: «آی شاه میوه! آی شاه میوه!» بساطش را به زمین ریختند که چرا میگویی شاه میوه؟ مرگ بر شاه.
ساعت نه و نیم صبح این اتفاق افتاد. ساعت دهِ 28 مرداد 32 کودتا شد و مصدق به زندان افتاد و داماد شاه و زاهدی کابینه تشکیل دادند و رئیس مجلس شدند. همین «مرگ بر شاهِ» قبل از ظهر، دو بعدازظهر شد «جاوید شاه»، ولی وقتی روحانیت شد و مرجعیت شد و امام(ره) شد و مسجد و حسینیه سنگر شد، شانزده شهریور همه گفتند مرگ بر شاه، هفدهم شهریور با آن همه شهدا گفتند مرگ بر شاه و هجده شهریور هم گفتند مرگ بر شاه و تا مرگِ شاهِ خائن نهضت ادامه دارد. این فرقش چیست؟ چه چیزی ایرانی را بالا آورد؟ اگر خدای ناکرده بیگانه بخواهد حمله کند همان است.
31 شهریور 1359 جنگ شروع شد. سال 365 روز است. چند تا 365 روز شد 2000 روز؟ در دو هزارمین روزنامههای رسمی مرتب نوشتند که آمار شهدای روحانیت 1000 تن است؛ یعنی هر یک روز درمیان یک روحانی شهید شد. الان هم خدای نکرده همان است. وقتی جنگ به دو هزارمین روز رسید 1000 روحانی شهید شدند، یعنی هر یک روز درمیان یک روحانی شهید شد. همین روحانی در جنگ جهانی اول ورود نکرد، در جنگ جهانی دوم ورود نکرد، چون انقلاب دینی نبود. در کودتای 28 مرداد هم اینطور نبود که برای دین باشد. من کاملاً یادم هست در همان ایام 28 مرداد در توپخانه برای استالین بزرگداشت رسمی گرفتند. وقتی دین مطرح باشد مردم تا آخر ایستادهاند... زیرا دین میگوید انسان مرگ را میمیراند، نه اینکه بمیرد. چیز کمی نیست. انسان هیچ چیزی با مردن در راه خدا کم ندارد.
آنچه که بعد از این مقدمه باید عرض کنم این است که شهدا چه میگویند ما چه میگوییم؟ باید به شما خاندان معظم شهدای مؤتلفه هم تبریک و تهنیت عرض کنیم. پیامی که در سوره مبارکه یس آمده است، این است که وقتی سوره یس شهیدی را تشریح میکند که به شربت شهادت نائل و وارد صحنه بهشت شد، از همان جا پیام میدهد: «یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ»(6)، ای کاش بازماندگانمان هم میدانستند خدا با ما چه کرد. ما را جزو مکرمین قرار دادند. در فرهنگ قرآن مکرمین ملائکهاند. در سوره مبارکه انبیا آمده است: « عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ* لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»(7)، ای کاش پدرم، مادرم، فرزندانم و بستگانم میدانستند خدا با ما چه کرد؟ «یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ.
اما نکته دوم خواستهای است که ما نسبت به آنها داریم. امام گفتند که زیارت عاشورا بخوانید، زیارت وارث بخوانید. در زیارت وارث چه میگوید؟ میگوید: «یا لَیتَنا کُنـّا مَعکم»، کاش ما با شما بودیم. این ای کاش را هم آنها میگویند، هم ما میگوییم. آنها رفتند و دیدند و گفتند ای کاش؛ ما نرفتیم، ولی باور کردیم و میگوییم ای کاش... ما میگوییم «یا لَیتَنا کُنـّا مَعکم فأفوزَ فوزاً عظیماً».
بخش پایانی عرض من، گذشته از اینکه شهدا با فرشتهها حشر و نشر دارند و زندهاند و میگویند ای کاش بازماندگان ما میدانستند خدا با ما چه کرد، پیامی هم دارند که آن پیام را در همین زیارت وارث داریم. آن پیام، ادامه راهی است که انشاءالله همه ما در حفظ این نظام خواهیم داشت. آن پیام این است که به ما آموختند که به شهدا عرض کنیم، شما پاک بودید، طیب بودید، معطر بودید، معطر شدید و کشوری را که شما در آنجا آرمیدید، مطهر و طاهر کردید. امام گفتند زیارت وارث بخوانید، به شهدا بگویید کشوری که بدن پاک شما در آن آرمیده است، طیب و طاهر است.
ما هر اندازه طیب و طاهر بودن ایران اسلامی را دیدیم، میگوییم به حق شهدایمان عمل کردهایم. هر اندازه خدای ناکرده بد بود، باید سعی کنیم که تصحیح کنیم. این وظیفه ماست. باید این را باور کرد. اگر الان شما یک عطر خوب و یا نافه آهویی را به قسمتی از بدنتان مالیدید و معطر شد و قسمت دیگر معطر نشد، باید به آن قسمت هم بمالید. اگر در کشور صد تا کار خیر انجام شد، معلوم میشود آنجا به برکت شهدا طیب و طاهر است.
اگر دو تا کار مشکل پیدا کرد، معلوم میشود که آن دو تا را باید حل کرد و آنجا طیب و طاهر نیست. سخن از شهدا، سخن از بهشت میآید؟ بله، اما بقیه چی؟ آنها رفتند که اینها را طیب و طاهر کنند.
الان سال تولید ملی است، ما به هر که گفتیم، آقایان دنبال تولید ملی بروید. گفتند این وام 20 درصدی که به ما میدهید، سال دومش میشود 40درصد، سال سومش 60درصد، سال چهارمش میشود 80درصد، سال پنجمش هم میشود 100درصد. چیزی برای ما نمیماند.
با بانک ربوی نمیشود، اقتصاد و تولید مملکت را به راه انداخت. همین قرآن است که ربا را حفر میداند. «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(8). ما میخواهیم با این اقتصاد تولید ملی داشته باشیم، مسلماً نمیدهد، نمیشود. باید بکوشیم آن را طیب و طاهر کنیم. راه هم دارد. کدام عاقل است که تمام بارها را جمع کند و بگذارد و برود و همه این بارها به او بچسبد که نمیگذارم بروی.
تمام مشکلات ما این است. مشکلات ما این است که 1) این چیزها را جمع میکنیم، 2) موقع مردن این چیزها را میگذاریم کنار، 3) اینها به درد ما نمیخورد، 4) ما درگیر اینهاییم. اینها همان فشارهایی است که بر ماست. الان چرا صدای معتادهایی که گرفتهاند بلند است؟ 1) مواد را از اینها گرفتهاند. 2) اعتیاد را نگرفتهاند. 3) اعتیاد به مواد بدون مواد دردآور است. 4) نالهاش بلند است. این فشاری روی آنها میشود. مگر هر کسی میتواند در این مصاف مرگ را بمیراند؟ باید مسلح باشیم.
«سلاحهم بکاء» اگر بخواهیم با دشمن بیرون بجنگیم آهن میخواهیم؛ اگر بخواهیم با دشمن درون بجنگیم، آه میخواهیم. اینجا جنگ هشت ساله نیست که آهن بخواهیم. این جنگ با نفس اماره است و آه و ناله و دعای ماه رجب میخواهد، «سلاحهم بکاء».
آدمی که اهل ناله و ضجه نیست، مسلح نیست. اگر مسلح نبود به او فشار میآید. بنابراین درست است که سال تولید ملی است و همه ما وظیفه داریم اگر کسی سرمایه دارد تولید کند و اگر ندارد راهنمایی کند. باید کل ایران را معطر کند. شهدای مؤتلفه و سایر شهدا حشرشان با شهدای کربلا و پیامبران است. آنها این را طیب کردند.
اگر کشوری طیب شد، راهش چیست؟ قرآن میفرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»(9)، اگر کشوری طیب و طاهر شد خوب میوه میدهد. مردان خوب، زنان خوب، اقتصاد خوب، سیاست خوب و فرهنگ خوب میوه کشور طیب و طاهر است. میوه باغ معلوم است، اما میوه مملکت چیست؟ داشتن مردان باایمان، زنان باایمان، اقتصاد سالم، سیاست سالم، فرهنگ سالم، اخلاق سالم؛ که اینها طیب و میوه کشورند. قرآن میفرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»؛ بنابراین پیام آنها مشخص است، پیام ما هم مشخص است.
آنها مرتب میگویند، یک بار و دو بار هم نمیگویند. ممکن است زیارت وارث را روزی یک بار یا هفتهای یک بار بخوانیم، اما پیامی که شهدا طبق سوره مبارکه یس دارند هر روز و هر لحظه است. هر لحظه شهدای مؤتلفه و دیگران میگویند ای کاش میدانستند خدا با ما چه کرد؛ «یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ».
مجدداً مقدم شما بزرگواران را گرامی میدارم، برادران و خواهرانی که به خاندان معزز شهدای مؤتلفه منتسبید، اجر همه شما با اولیای الهی باشد. اولین کاری که شهدا کردند این بود که دودمان شما را طیب و طاهر کردند. خدا را شاکر باشید که در این مسیرید. همه اینها به برکت همان خونهاست، اگر بذل و نعمتی به شما داد و کم هم نیست، بدانید که به برکت آنهاست. ما که هر وقت اثری در این کشور میبینیم، بارها با دوستانمان در حضور و غیاب میگوییم اولین ثواب را در نامه عمل امام و شهدا مینویسند، بعد برای مسئولین.
از خدا بخواهیم به برکت این بزرگواران حسن عاقبت به همه ما عنایت بکند.
پینوشتها:
(1) قرآن کریم، سوره انبیا، آیه 35؛ سوره عنکبوت، آیه 57؛ سوره آلعمران، آیه 185.
(2) دیوان شمس، غزل 1326.
(3) همان.
(4) دیوان غزلیات شمس (ص 327، تهران، صفی علیشاه، 1338 ه.ش.)
(5) قرآن کریم، سوره یونس، آیه 62.
(6) قرآن کریم، سوره یس، آیات 26 و 27.
(7) قرآن کریم، سوره انبیا، آیات 26 و 27.
(8) قرآن کریم، سوره بقره، آیه 275.
(9) قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 58.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
بنده دو نکته، یکی مربوط به رفتگان و یکی مربوط به ماها که بازماندهایم عرض میکنم تا روشن بشود پیام شهدا و آرزوی ما چیست؟ با بیان این دو نکته میتوانیم تشخیص بدهیم که چقدر حق شهادت و شهدا را ادا کردهایم.
در زیر این آسمان یک حرف تازه است و آن حرف تازه را انبیا میگویند که انسان با مرگ روبهروست و مرگ هم با انسان روبهروست. این تردیدناپذیر است و حرفی که انبیا میزنند این است که انسان مرگ را میمیراند و این حرف تازه است، یعنی هیچکس غیر از انبیا این حرف را نزدهاند.
همه خیال میکنند انسان میمیرد و میپوسد، اما اینها گفتهاند انسان مرگ را میمیراند، مچاله میکند، خفه میکند و زنده است. این حرفِ که بود، غیر از قرآن و غیر از انبیا؟ قرآن نگفته است که: «کل نفس یذوقه الموت»، هر کس را مرگ میچشد؛ فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»(1)، هرکس مرگ را میچشد. اگر یک لیوان شربت، یک لیوان آب حضور شما آوردند و شما میل کردید و چشیدید، آن آب شما را عزل کرد یا شما آن را عزل کردید؟ انسان مرگ را میمیراند. مرگ با انسان از بین میبرد.
بعدها سرایندههای ما گفتند: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی»(2).چرا همین ایرانی قبلاً این حرف را نزده بود؟ شما چنین حرفی را در یک ایرانی اصلاً نمیبینید. این حرف را در پیروان قرآن و عترت میبینید. بعدها گفتند: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی/ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ/ من از او عمری ستانم جاودان/ او ز من دلقی بگیرد رنگ رنگ»(3) اگر یک طیرانی با دیگری درافتد و خراشی در بدنش ایجاد کند و او را از پا درآورد و بکشد، او پیروز است. فرمود که انسان مرگ را میکشد و برای ابد زنده میشود و مرگ است که میمیرد. بعد از مرگ خبری از مرگ نیست. یعنی در برزخ مرگ نیست، در قیامت مرگ نیست، در بهشت مرگ نیست. انسان هست که هست. این حرف تازه است. این حرف را غیر از قرآن و عترت نگفتهاند. پس ماییم و ابدیت ما. اگر بخواهیم ذرهای فریب بدهیم، خودمان را فریب دادهایم؛ اگر بخواهیم ذرهای دیگری را آسیب برسانیم، به خودمان آسیب رساندهایم؛ ماییم و ابدیت.
بر اساس این مقدمه که انسان مرگ را میمیراند، نه اینکه مرگ انسان را بمیراند، ما با مردن از پوست به در میآییم، نه با مرگ بپوسیم. بعدها گفتهاند: «مرغ باغ ملکوتم/ نیم از عالم خاک»(4) چرا قبلاً این حرفها را نزده بودند؟ اگر بدن قفسی است که چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم، این را بعدها گفتهاند، نه قبل. مشرق بروید، مغرب بروید، این مکتب الهی و این حرف را انبیا آوردهاند.
آنهایی که میبینید در شرق ما دست به آدمکشی زدند یا در غرب ما دست به آدمکشی زدند یا در جنوب ما به شیوخ بیعقلِ خلیجفارس وجب به وجب کشور دادند و وجب به وجب ساختمان ساختند، آنها خیال میکنند مردن پوسیدن است. لذا هر روز با کسی میسازند، اما وقتی روشن شد که مرگ از پوست به درآوردن است و انسان است که مرگ را میمیراند، از هیچی هراس ندارند. از مرگ بدتر کیست؟ هیچی.
اگر دین آمده و گفته که شما مرگ را میمیرانید، پس چرا میترسید؟ «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»(5) شهدای عزیز مؤتلفه از همینها هستند، چون از هیچی نترسیدند. آیا معاذالله اینها خیال میکردند که نابود میشوند؟ یا اینها در مکتب قرآن و اهلبیت آموختند که زندهاند؟ اینها رفتند که بمیرند یا رفتند که زنده باشند؟
آن روزها، یعنی تا اول شهریور 34 ما در تهران درس میخواندیم. یک وقتی در مدرسه مروی گفتند که دارند مجاهدان (نواب صفوی و واحدی و...) را در شمسالعماره ـکه بخشی از دادگستری آنجا بودـ محاکمه میکنند. اتاق سادهای هم بود. من که به محکمه محاکمه مرحوم واحدی رفتم، دیدم این شیران جلو نشستهاند. مأموران رژیم دارند اینها را محاکمه میکنند. شاید بعضی از عزیزان مؤتلفه همان وقت آنجا بودند. اینها را دارند برای اعدام محاکمه میکنند. اینها این جور نشستهاند انگار خبری نیست. اینها کیاند؟ چیاند؟ چه خواندهاند؟ چه کسی به اینها گفته؟ اینها مرگ را چه دیدهاند؟ شما بگویید مار، بگویید عقرب، هیچکدام بدتر از مرگ نیستند، چون آنها نیش میزنند و انسان از آنها میترسد که مبادا بمیرد. ما از مرگ بدتر چه داریم؟ دین آمده و گفته شما مرگ را میمیرانید.
اینکه در خاکریز اول، خاکریز دوم و تمام شبهای عملیات یاحسین، یاحسین و یاحسین... میگوید سخن از مرز پرگوهر نبود، البته مرز پرگوهر کشور ماست و باید دفاع کنیم تا مرز شهادت، اما این حساب غیر از آن حساب است. در هیچ شب عملیات، چه خاکریز اول و چه خاکریز دوم سرود مرز پرگوهر نبود. یاحسین! یاحسین! کربلا! کربلا! بود. ما از مرز پرگوهر کشورمان دفاع میکنیم تا مرز شهادت. ما باید مرزها را کاملاً مشخص کنیم. ما که جنگ جهانی اول را درک نکردیم، اما جنگ جهانی دوم را در کودکی درک کردیم و به اسارت بیگانگان درآمدیم، کودتای ننگین 28 مرداد را درک کردیم که به اسارت بیگانگان درآمدیم. در جنگ جهانی اول به ما گفتند فلان کار را بکنید، همین مکتب ایرانی گفت چشم و دست را برد بالا.
در کودتای ننگین 28 مرداد سن ما از بیست گذشته بود. در 28 مرداد 1332 هجری شمسی، بر اثر افتراق ناروایی که بین همین انقلابیون و آیتالله کاشانی و مصدق افتاد، متأسفانه آن کودتا حاصل شد. شعار رسمی مردم در آن روز مرگ بر شاه بود. شما که اهل تهرانید باید بدانید در جنوب تهران در مولوی میدانی به نام میدان شاه، نزدیک مسجد وجود داشت که الان شده میدان قیام.
28 مرداد هم گلابیهای نطنز به بازار میآید. یک طَبَقدار، دستفروش و میوهفروش بیچاره صبح به میدان رفته بود و این گلابیها را خریده بود و روی طَبَقش میچید و داد میزد: «آی شاه میوه! آی شاه میوه!» بساطش را به زمین ریختند که چرا میگویی شاه میوه؟ مرگ بر شاه.
ساعت نه و نیم صبح این اتفاق افتاد. ساعت دهِ 28 مرداد 32 کودتا شد و مصدق به زندان افتاد و داماد شاه و زاهدی کابینه تشکیل دادند و رئیس مجلس شدند. همین «مرگ بر شاهِ» قبل از ظهر، دو بعدازظهر شد «جاوید شاه»، ولی وقتی روحانیت شد و مرجعیت شد و امام(ره) شد و مسجد و حسینیه سنگر شد، شانزده شهریور همه گفتند مرگ بر شاه، هفدهم شهریور با آن همه شهدا گفتند مرگ بر شاه و هجده شهریور هم گفتند مرگ بر شاه و تا مرگِ شاهِ خائن نهضت ادامه دارد. این فرقش چیست؟ چه چیزی ایرانی را بالا آورد؟ اگر خدای ناکرده بیگانه بخواهد حمله کند همان است.
31 شهریور 1359 جنگ شروع شد. سال 365 روز است. چند تا 365 روز شد 2000 روز؟ در دو هزارمین روزنامههای رسمی مرتب نوشتند که آمار شهدای روحانیت 1000 تن است؛ یعنی هر یک روز درمیان یک روحانی شهید شد. الان هم خدای نکرده همان است. وقتی جنگ به دو هزارمین روز رسید 1000 روحانی شهید شدند، یعنی هر یک روز درمیان یک روحانی شهید شد. همین روحانی در جنگ جهانی اول ورود نکرد، در جنگ جهانی دوم ورود نکرد، چون انقلاب دینی نبود. در کودتای 28 مرداد هم اینطور نبود که برای دین باشد. من کاملاً یادم هست در همان ایام 28 مرداد در توپخانه برای استالین بزرگداشت رسمی گرفتند. وقتی دین مطرح باشد مردم تا آخر ایستادهاند... زیرا دین میگوید انسان مرگ را میمیراند، نه اینکه بمیرد. چیز کمی نیست. انسان هیچ چیزی با مردن در راه خدا کم ندارد.
آنچه که بعد از این مقدمه باید عرض کنم این است که شهدا چه میگویند ما چه میگوییم؟ باید به شما خاندان معظم شهدای مؤتلفه هم تبریک و تهنیت عرض کنیم. پیامی که در سوره مبارکه یس آمده است، این است که وقتی سوره یس شهیدی را تشریح میکند که به شربت شهادت نائل و وارد صحنه بهشت شد، از همان جا پیام میدهد: «یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ»(6)، ای کاش بازماندگانمان هم میدانستند خدا با ما چه کرد. ما را جزو مکرمین قرار دادند. در فرهنگ قرآن مکرمین ملائکهاند. در سوره مبارکه انبیا آمده است: « عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ* لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»(7)، ای کاش پدرم، مادرم، فرزندانم و بستگانم میدانستند خدا با ما چه کرد؟ «یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ.
اما نکته دوم خواستهای است که ما نسبت به آنها داریم. امام گفتند که زیارت عاشورا بخوانید، زیارت وارث بخوانید. در زیارت وارث چه میگوید؟ میگوید: «یا لَیتَنا کُنـّا مَعکم»، کاش ما با شما بودیم. این ای کاش را هم آنها میگویند، هم ما میگوییم. آنها رفتند و دیدند و گفتند ای کاش؛ ما نرفتیم، ولی باور کردیم و میگوییم ای کاش... ما میگوییم «یا لَیتَنا کُنـّا مَعکم فأفوزَ فوزاً عظیماً».
بخش پایانی عرض من، گذشته از اینکه شهدا با فرشتهها حشر و نشر دارند و زندهاند و میگویند ای کاش بازماندگان ما میدانستند خدا با ما چه کرد، پیامی هم دارند که آن پیام را در همین زیارت وارث داریم. آن پیام، ادامه راهی است که انشاءالله همه ما در حفظ این نظام خواهیم داشت. آن پیام این است که به ما آموختند که به شهدا عرض کنیم، شما پاک بودید، طیب بودید، معطر بودید، معطر شدید و کشوری را که شما در آنجا آرمیدید، مطهر و طاهر کردید. امام گفتند زیارت وارث بخوانید، به شهدا بگویید کشوری که بدن پاک شما در آن آرمیده است، طیب و طاهر است.
ما هر اندازه طیب و طاهر بودن ایران اسلامی را دیدیم، میگوییم به حق شهدایمان عمل کردهایم. هر اندازه خدای ناکرده بد بود، باید سعی کنیم که تصحیح کنیم. این وظیفه ماست. باید این را باور کرد. اگر الان شما یک عطر خوب و یا نافه آهویی را به قسمتی از بدنتان مالیدید و معطر شد و قسمت دیگر معطر نشد، باید به آن قسمت هم بمالید. اگر در کشور صد تا کار خیر انجام شد، معلوم میشود آنجا به برکت شهدا طیب و طاهر است.
اگر دو تا کار مشکل پیدا کرد، معلوم میشود که آن دو تا را باید حل کرد و آنجا طیب و طاهر نیست. سخن از شهدا، سخن از بهشت میآید؟ بله، اما بقیه چی؟ آنها رفتند که اینها را طیب و طاهر کنند.
الان سال تولید ملی است، ما به هر که گفتیم، آقایان دنبال تولید ملی بروید. گفتند این وام 20 درصدی که به ما میدهید، سال دومش میشود 40درصد، سال سومش 60درصد، سال چهارمش میشود 80درصد، سال پنجمش هم میشود 100درصد. چیزی برای ما نمیماند.
با بانک ربوی نمیشود، اقتصاد و تولید مملکت را به راه انداخت. همین قرآن است که ربا را حفر میداند. «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(8). ما میخواهیم با این اقتصاد تولید ملی داشته باشیم، مسلماً نمیدهد، نمیشود. باید بکوشیم آن را طیب و طاهر کنیم. راه هم دارد. کدام عاقل است که تمام بارها را جمع کند و بگذارد و برود و همه این بارها به او بچسبد که نمیگذارم بروی.
تمام مشکلات ما این است. مشکلات ما این است که 1) این چیزها را جمع میکنیم، 2) موقع مردن این چیزها را میگذاریم کنار، 3) اینها به درد ما نمیخورد، 4) ما درگیر اینهاییم. اینها همان فشارهایی است که بر ماست. الان چرا صدای معتادهایی که گرفتهاند بلند است؟ 1) مواد را از اینها گرفتهاند. 2) اعتیاد را نگرفتهاند. 3) اعتیاد به مواد بدون مواد دردآور است. 4) نالهاش بلند است. این فشاری روی آنها میشود. مگر هر کسی میتواند در این مصاف مرگ را بمیراند؟ باید مسلح باشیم.
«سلاحهم بکاء» اگر بخواهیم با دشمن بیرون بجنگیم آهن میخواهیم؛ اگر بخواهیم با دشمن درون بجنگیم، آه میخواهیم. اینجا جنگ هشت ساله نیست که آهن بخواهیم. این جنگ با نفس اماره است و آه و ناله و دعای ماه رجب میخواهد، «سلاحهم بکاء».
آدمی که اهل ناله و ضجه نیست، مسلح نیست. اگر مسلح نبود به او فشار میآید. بنابراین درست است که سال تولید ملی است و همه ما وظیفه داریم اگر کسی سرمایه دارد تولید کند و اگر ندارد راهنمایی کند. باید کل ایران را معطر کند. شهدای مؤتلفه و سایر شهدا حشرشان با شهدای کربلا و پیامبران است. آنها این را طیب کردند.
اگر کشوری طیب شد، راهش چیست؟ قرآن میفرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»(9)، اگر کشوری طیب و طاهر شد خوب میوه میدهد. مردان خوب، زنان خوب، اقتصاد خوب، سیاست خوب و فرهنگ خوب میوه کشور طیب و طاهر است. میوه باغ معلوم است، اما میوه مملکت چیست؟ داشتن مردان باایمان، زنان باایمان، اقتصاد سالم، سیاست سالم، فرهنگ سالم، اخلاق سالم؛ که اینها طیب و میوه کشورند. قرآن میفرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»؛ بنابراین پیام آنها مشخص است، پیام ما هم مشخص است.
آنها مرتب میگویند، یک بار و دو بار هم نمیگویند. ممکن است زیارت وارث را روزی یک بار یا هفتهای یک بار بخوانیم، اما پیامی که شهدا طبق سوره مبارکه یس دارند هر روز و هر لحظه است. هر لحظه شهدای مؤتلفه و دیگران میگویند ای کاش میدانستند خدا با ما چه کرد؛ «یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ».
مجدداً مقدم شما بزرگواران را گرامی میدارم، برادران و خواهرانی که به خاندان معزز شهدای مؤتلفه منتسبید، اجر همه شما با اولیای الهی باشد. اولین کاری که شهدا کردند این بود که دودمان شما را طیب و طاهر کردند. خدا را شاکر باشید که در این مسیرید. همه اینها به برکت همان خونهاست، اگر بذل و نعمتی به شما داد و کم هم نیست، بدانید که به برکت آنهاست. ما که هر وقت اثری در این کشور میبینیم، بارها با دوستانمان در حضور و غیاب میگوییم اولین ثواب را در نامه عمل امام و شهدا مینویسند، بعد برای مسئولین.
از خدا بخواهیم به برکت این بزرگواران حسن عاقبت به همه ما عنایت بکند.
پینوشتها:
(1) قرآن کریم، سوره انبیا، آیه 35؛ سوره عنکبوت، آیه 57؛ سوره آلعمران، آیه 185.
(2) دیوان شمس، غزل 1326.
(3) همان.
(4) دیوان غزلیات شمس (ص 327، تهران، صفی علیشاه، 1338 ه.ش.)
(5) قرآن کریم، سوره یونس، آیه 62.
(6) قرآن کریم، سوره یس، آیات 26 و 27.
(7) قرآن کریم، سوره انبیا، آیات 26 و 27.
(8) قرآن کریم، سوره بقره، آیه 275.
(9) قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 58.